سوره انفطار
این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 19 آیه است .
ایـن سـوره مـانـنـد بسیارى از سوره هاى دیگر جز آخر قرآن بر محور مسائل مربوط به قیامت دور مى زند, و روى هم رفته در آیات نوزده گانه آن به پنج موضوع در این رابطه اشاره شده :.
1ـ اشراط الساعه : یعنى ;Š حوادث عظیمى که در پایان جهان و در آستانه قیامت رخ مى دهد.
2ـ توجه انسان به نعمتهاى خداوند که سراسر وجود او را فراگرفته .
3ـ اشاره به فرشتگانى که مامور ثبت اعمال انسانها هستند.
4ـ سرنوشت نیکان و بدان در قیامت .
5ـ گوشه اى از سختیهاى آن روز بزرگ .
در حـدیـثـى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس این دو سوره : سوره انفطار وسوره انشقاق را تـلاوت کـنـد, و آن دو را در نماز فریضه و نافله برابر چشم خود قراردهد هیچ حجابى او را از خدا مـحـجـوب نـمـى دارد, و چـیـزى میان او و خداوند حائل نمى شود, پیوسته (با چشم دل ) به خدا مى نگرد و خدا (با لطفش ) به او نگاه مى کند, تا از حساب مردم فارغ شود)).
مسلما نعمت بزرگ حضور در پیشگاه خدا, و از میان رفتن حجابها میان او وپروردگار, براى کسى اسـت کـه این دو سوره را در عمق جانش جاى دهد و خود رابراساس آن بسازد, نه این که به لقلقه زبان اکتفا کند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه )ـ.
آن زمان که نظام جهان درهم ریزد!.
باز در آغاز این سوره به قسمتى از حوادث وحشت انگیزى که در آستانه رستاخیز سرتاسر این جهان را فرا مى گیرد برخورد مى کنیم .
نـخـسـت مـى فـرمـاید: ((در آن زمان که آسمان [ کرات آسمانى ] از هم شکافته شود)) (اذا السما انفطرت ).
(آیه )ـ ((و آن زمان که ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند)) (واذاالکواکب انتثرت ).
نـظـام جـهـان بـالا درهـم مـى ریـزد, و انـفـجـارهـاى عـظـیـمـى سـراسر کرات آسمانى رافرا مـى گیرد,منظومه ها نظام خویش را از دست مى دهند, وستارگان از مدارخودبیرون مى روند, و بر اثـر تـصـادم شـدیـد به یکدیگر متلاشى مى شوند, عمر این جهان به پایان مى رسد, وهمه چیز ویران مى شود, تا بر ویرانه هایش عالم نوین آخرت برپا گردد.
هـدف ;Š اعـلام ایـن مـطلب است جایى که این کرات عظیم آسمانى به چنین سرنوشتى دچار شوند تکلیف انسان ضعیف در این میان معلوم است .
(آیـه )ـ سـپـس از آسمان به زمین مى آید, مى فرماید: ((و آن زمان که دریاها به هم پیوسته شود)) (واذا البحار فجرت ).
گـرچـه امـروز نـیز تمام دریاهاى روى زمین (غیر از دریاچه ها) به هم ارتباطدارند, ولى به نظر مى رسد که در آستانه قیامت بر اثر زلزله هاى شدید, یا متلاشى شدن کوهها و ریختن آنها در دریاها چـنـان دریـاها پر مى شوند که آب سراسر خشکیهارا فرامى گیرد, و دریاها به صورت یک اقیانوس گـسـترده و فراگیر در مى آیند,همان گونه که یکى از تفسیرهاى آیه 6 سوره تکویر ((واذا البحار سـجرت )) نیزهمین است ((5))(آیه )ـ سپس درباره مرحله دوم رستاخیز و تجدید حیات جهان و تـجـدیـدحـیات مردگان مى فرماید: ((و آن زمان که قبرها زیرورو گردد)) (واذا القبور بعثرت ) ومردگان بیرون آیند و براى حساب آماده شوند.
(آیـه )ـ و بعد از ذکر این نشانه ها که قبل از رستاخیز و بعد از آن صورت مى گیرد, سخن نهائى را چـنین بیان مى کند: در آن زمان ((هرکس مى داند آنچه را که ازپیش فرستاده و آنچه را براى بعد گذاشته است )) (علمت نفس مـا قدمت واخرت ).
آرى ! آن روز حـجابها کنار مى رود, پرده هاى غرور و غفلت دریده مى شود, وحقایق جهان عریان و آشکار مى گردد, آنجاست که انسان تمامى اعمال خود رامى بیند و از نیک و بد آن آگاه مى شود, چه اعمالى را که از قبل فرستاده , و چه کارهائى که آثارش بعد از او در دنیا باقى مانده مانند خیرات و صـدقـات جـاریـه , وبـنـاهـا و آثارى که براى مقاصد رحمانى یا شیطانى ساخته , و از خود به جا نـهـاده اسـت , و یا کتابها و آثار علمى و غیرعلمى که براى مقاصد نیک و بد تحریر یافته , وبعد از او مـورد بـهـره بردارى دیگران قرارگرفته است , همچنین سنتهاى نیک و بد که اقوامى را به دنبال خود کشانیده .
اینها نمونه هائى است از کارهائى که نتایجش بعد از انسان به او مى رسد ومصداق ((اخرت )) در آیه فوق است .
در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((بعد از مرگ انسان , پرونده اعمال اوبسته مى شود, و اجر و پـاداشـى بـه او نمى رسد مگر از سه طریق (و در روایت دیگرى این امور شش چیز شمرده شده :) بناها و اشیا مفیدى که براى استفاده مردم از خودبه یادگار گذارده , فرزند صالح , قرآنى که آن را تلاوت مى کند, چاهى که حفر کرده ,درختى که غرس نموده , تهیه آب , و سنت حسنه اى که بعد از او باقى مى ماند ومورد توجه قرار مى گیرد)).
(آیه )ـ.
اى انسان ! چه چیز تو را مغرور ساخته ؟.
در تـعـقـیـب آیات گذشته که پیرامون معاد سخن مى گفت , در اینجا براى بیدارکردن انسان از خـواب غـفـلت , و توجه او به مسؤولیتهایش در برابر خداوند,نخست او را مخاطب ساخته , و با یک استفهام توبیخى شدید و در عین حال توام بانوعى لطف و محبت مى فرماید: ((اى انسان ! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته ))؟ (یا ایها الا نسان مـا غرک بربک الکریم ).
بـه مـقـتـضاى ربوبیتش پیوسته او را در کنف حمایت خود قرار داده , و تربیت وتکامل را برعهده گـرفـته , و به مقتضاى کرمش را بر سر خوان نعمت خود نشانده , و ازتمام مواهب مادى و معنوى برخوردار ساخته است .
در حـدیـثـى از پـیـغمبراکرم (ص ) آمده است که هنگام تلاوت این آیه فرمود:((غره جهله ;Š جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است ))!.
و از ایـنجا روشن مى شود هدف این است که با تکیه بر مساله ربوبیت و کرم خداوند غرور و غفلت و جهل انسان را درهم بشکند.
(آیـه )ـ سـپـس بـراى بـیدار ساختن این انسان غافل به گوشه اى از کرم والطافش به او در چهار مرحله اشاره کرده , مى فرماید: ((همان خدائى که تو را آفرید, وسامان داد و منظم ساخت )) (الذى خلقک فسویک فعدلک ).
(آیه )ـ ((و در هر صورتى که مى خواست تو را ترکیب نمود)) (فى اى صورة مـاشا رکبک ).
در ایـن آیـات و بسیارى دیگر از آیات قرآن خداوند این انسان فراموشکار ومغرور را وادار به عرفان خـویـشتن مى کند از آغاز آفرینش در رحم مادر, تا لحظه تولد, و از آنگاه تا نمو و رشد کامل , وجود خـویش را مورد بررسى دقیق قرار دهد, وببیند در هر گام , و در هر لحظه , نعمت تازه اى از سوى آن منعم بزرگ به سراغش آمده , تا خود را سراپا غرق احسان او بیند و از مرکب غرور و غفلت پایین آید وطوق بندگى حق را بر گردن نهد.
(آیه )ـ سپس به منشا غرور و غفلت آنها اشاره کرده , مى فرماید: ((آن گونه که شما مى پندارید نیست بلکه شما روز جزا را منکرید)) (کلا بل تکذبون بالدین ).
نـه مـسـالـه کرم خداوند مایه غرور شماست , و نه لطف و نعمتهاى او, بلکه ریشه اصلى را در عدم ایمان به روز رستاخیز باید بیابید.
(آیـه )ـ سـپـس بـراى از مـیـان بـردن عـوامـل غـرور و غـفـلت و تقویت ایمان به معادمى افزاید: ((وبى شک نگاهبانانى بر شما گمارده شده )) (وان علیکم لحافظین ).
(آیه )ـ نگاهبانانى که در نزد پروردگار ((والا مقام و نویسنده )) اعمال نیک وبد شما هستند (کراما کاتبین ).
(آیه )ـ ((که مى دانند شما چه مى کنید)) (یعلمون مـا تفعلون ) حتى ازاراده و تصمیم باطنى شما به هنگام گناه یا کار نیک باخبرند.
منظور از ((حافظین )) در اینجا فرشتگانى هستند که مامور حفظ و نگهدارى اعمال انسانها اعم از نـیک و بد هستند که در آیه 17 سوره ق از آنها تعبیر به ((رقیب وعتید)) شده است : ((انسان هیچ سخنى را تلفظ نمى کند مگر این که نزد او فرشته اى است مراقب و آماده براى انجام ماموریت )).
و در همان سوره ق در آیه 16 مى فرماید: ((به خاطر بیاورید هنگامى را که دوفرشته از راست و چپ که ملازم شما هستند اعمال شما را تلقى و ثبت مى کنند)).
(آیـه )ـ به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون ثبت وضبطاعمال انسانهابه وسیله فرشتگان آمد, درایـنـجـا بـه نتیجه این حسابرسى , و مسیر نهائى نیکان وبدان اشاره کرده , مى فرماید: ((به یقین نیکان در نعمتى فراوانند)) (ان الا برار لفى نعیم ).
(آیه )ـ ((و بدکاران در دوزخند))! (وان الفجار لفى جحیم ).
ایـن که مى فرماید: ((نیکوکاران در بهشت , و بدکاران در دوزخند)) ممکن است به این معنى باشد کـه آنـهـا هـم اکـنـون نیز در بهشت و دوزخ وارد شده اند, و در همین دنیا نیز نعمتهاى بهشتى و عـذابهاى دوزخى آنها را فراگرفته , همان گونه که در آیه 54سوره عنکبوت مى خوانیم : ((دوزخ کافران را احاطه کرده است )).
و نیز جمعى گفته اند که این گونه تعبیرها اشاره به آینده حتمى است ـ ولى معنى اول با ظاهر آیه سازگارتر است .
(آیـه )ـ در ایـن آیـه تـوضیح بیشترى درباره سرنوشت فاجران داده ,مى افزاید: ((روز جزا وارد آن مى شوند و مى سوزند)) (یصلونها یوم الدین ).
هرگاه معنى آیه گذشته چنین باشد که آنها هم اکنون داخل دوزخند این آیه نشان مى دهد که در روزقـیـامـت ورود بـیـشتر و عمیقترى در این آتش سوزان مى یابندو اثر آتش را به خوبى احساس مى کنند.
(آیه )ـ و باز براى تاکید بیشتر مى فرماید: ((و آنان هرگز از آن غایب و دورنیستند)) (ومـاهم عنها بغائبین ).
بـسـیارى از مفسران این جمله را دلیلى بر خلود و جاودانگى عذاب ((فجار))گرفته اند, و چنین نتیجه گیرى کرده اند که منظور از ((فجار)) در این آیات کفارند چرا که ((خلود)) و جاودانگى جز در مـورد آنـهـا وجـود نـدارد بـنـابراین فجار کسانى هستند که پرده هاى تقوا و عفاف را به خاطر عدم ایمان و تکذیب روز جزا دریده اند نه به خاطرغلبه هواى نفس در عین داشتن ایمان .
ضمنا آیه فوق این حقیقت را نیز بازگو مى کند که عذاب دوزخیان هیچ گونه فترتى ندارد, و حتى براى ساعت و یا لحظه اى از آن دور نمى شوند.
(آیه )ـ بعد براى بازگو کردن اهمیت آن روز بزرگ مى افزاید: ((تو چه مى دانى روز جزا چیست ))؟ (ومـا ادریک مـا یوم الدین ).
(آیه )ـ ((باز چه مى دانى روز جزاچیست ))؟ (ثم ما ادریک ما یوم الدین ).
جـائى کـه پـیـامـبـر(ص ) با آن آگاهى وسیع از قیامت و علم فوق العاده او نسبت به مبدا و معاد, حـوادث آن روز بـزرگ و اضطراب و وحشت عظیمى را که بر آن حاکم است به خوبى نداند تکلیف بقیه روشن است .
(آیـه )ـ سپس در یک جمله کوتاه و پرمعنى یکى دیگر از ویژگیهاى آن روزرا که در حقیقت همه چـیز در آن نهفته است مطرح کرده , مى فرماید: ((روزى است که هیچ کس قادر بر انجام کارى به سـود دیگرى نیست , و همه امور در آن روز از آن خداست )) (یوم لا تملک نفس لنفس شیئا والا مر یـومئذ للّه ) البته در این جهان نیزهمه کارها به دست قدرت اوست , و همگان به او نیازمندند, ولى در آن روز ایـن مـالـکـیـت و حـاکـمـیـت صورى و مجازى انسانها نیز برچیده مى شود, حاکمیت مطلقه خداوند و مالکیت او بر هر چیز از هر زمان آشکارتر است .
((پایان سوره انفطار)).
1. در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود.
2. و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند.
3. و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند.
4. و در آن هنگام که با ارزش ترین اموال به دست فراموشی سپرده شود.
5. و در آن هنگام که وحوش جمع شوند.
6. و در آن هنگام که در یا ها بر افراشته شوند.
7. و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد.
8. و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سوال شود ،
9. که به کدامین گناه کشته شده اید؟!
10. و در آن هنگام که نامه های اعمال گشوده شود.
11. و در آن هنگام که پرده از روی آسمان بر گرفته شود.
12. و در آن هنگام که دوزخ شعله ور شود.
13. و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود.
14. آری در موقع هر کس می داندچه چیزی را آماده کرده است.
15. سوگند به ستارگانی که باز می گردند.
16. حرکت می کنند واز دیده ها پنهان می شوند،
17. و قسم به شب هنگامی که پشت کند و به آخر برسد.
18. و صبح هنگامی که تنفس کند
19. که این (قرآن) کلام فرستنده بزرگواری است(جبرئیل امین).
20. که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والا دارد.
21. فرمانروا و امین است.
22. و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست.
23. او رسول الهی (جبرئیل) را در افق روشن مشاهده کرد.
24. او نسبت به آنچه از طریق وحی در یافت داشته بخل ندارد.
25. این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست.
26. پس به کجا می روید ؟
27. این قرآن چیزی جز تذکر ی برای جهانیان نیست.
28. برای آنها که می خواهند راه مستقیم پیش گیرند.
29. و شما اراده نمی کنید مگر اینکه خداوند پروردگار جهانیان بخواهد.
فضیلت تلاوت
این سوره از سوره های مکی است،و قرائن مختلفی گواهی بر این معنی می دهد، از جمله اینکه حاکی از این است که دشمنان لجوج به پیامبر اسلام(ص)نسبت جنون می دادند ، و این معنی معمولا در مکه ، و بیشتر در آغاز دعوت پیامبر (ص)بود که دشمنان سعی داشتند سخنانش را جدی نگیرند و با بی اعتنائی از آن بگذرند. محتواى این سوره عمدتا بر دو محور دور مى زند:
1ـ آیات آغاز این سوره بیانگر نشانه هائى از قیامت و دگرگونیهاى عظیم درپایان این جهان و آغاز رستا خیز است .
2ـ بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تاثیرش در نفوس انسانى سخن مى گویدو این قسمت با سوگندهاى بیدارکننده و پرمحتوایى همراه است .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) می خوانیم:
(کسى که سوره اذا الشمس کورت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام که نامه عملش گشوده مى شود حفظمى کند).
تـعـبـیـراتـى که در روایات بالا آمده به خوبى نشان مى دهد که منظور تلاوتى است که سرچشمه آگاهى و ایمان و عمل باشد.
در حـدیـث دیگرى مى خوانیم که به پیامبر اسلام (ص ) گفتند : (کسی که دوست دارد روز قیامت به من نظر کند سوره « اذا الشمس کورت » را بخواند.)
آن روز که طومار کائنات پیچیده شود!
در آغـاز ایـن سـوره به اشارات کوتاه و هیجان انگیز وتکان دهنده اى از حوادث هـولـنـاک پـایـان ایـن جهان و آغاز رستاخیز برخورد مى کنیم که انسان را در عوالم عجیبى سیر مى دهدو مجموعا هشت نشانه از این نشانه ها رابازگو میکند.
نخست مى فرماید:(در آن موقع که خورشید درهم پیچیده شود)(اذاالشمس کورت).
مـى دانیم خورشید در حال حاضر کره اى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه اى که تمام مواد آن به صورت گاز فشرده اى درآمده و در گرداگردش شعله هاى سوزانى زبانه می کشد که صدها هزار( (km ارتفاع آنهاست و اگر کره زمین در وسط یکى از این شعله هاى عظیم گرفتار شود در دم خاکستر و تبدیل به مشتى گاز مى شود!
در پایان این جهان و در آستانه قیامت حرارت فرو مى نشیند و آن شعله ها جمع میشود روشنائى آن به خاموشى مى گراید و از حجم آن کاسته مى شود و این است معنى تکویر.
ایـن حـقـیقتى است که درعلم و دانش امروز نیز منعکس است و تدریجا رو به تاریکى و خاموشى مى رود. .
سپس مى افزاید: (و در آن هنگام که ستارگان بى فروغ شوند) (واذاالنجوم انکدرت ).
در سومین نشانه رستاخیز مى فرماید: (و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند) (واذا الجبال سیرت). .
سـپـس مى افزاید: (و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشى سپرده شود) (واذا العشار عطلت). .
(عشار) به معنى شترماده باردارى است که ده ماه برحمل او گذشته،ودرآسـتـانـه آوردن بـچه است یعنى چیزى نمى گذرد که شتر دیگرى از او متولد مى شود،و شیر فراوان در پستان او ظاهر مى گردد. .
درآن روزکه این آیات نازل گشت چنین شترى با ارزشترین اموال عرب محسوب مى شد.
مـنظور این است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است که هر انسانى نفیس ترین اموال خویش را فراموش مى کند. .
در این آیه مى افزاید: (و در آن هنگام که وحوش جمع شوند) (واذا الوحوش حشرت).
هـمان حیواناتى که در حال عادى از هم دور بودند،و از یکدیگر مى ترسیدندو فرار مى کردند، ولى شـدت وحـشـت حوادث هولناک آستانه قیامت آن چنان است که این ها را گرد هم جمع مى کند،و هـمـه چیز را فراموش مى کنند،گوئى مى خواهند بااین اجتماع شان از شدت ترس و وحشت خود بکاهند.
بـه تعبیر دیگر: وقتى آن صحنه هاى هولناک خصائص ویژه حیوانات وحشى را از آنها مى گیرد با انسان ها چه مى کند!.
سپس مى افزاید: (و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند) ! (واذاالبحار سجرت ).
مـى دانـیـم آب از دو ماده ترکیب یافته که هر دو سخت قابل اشتعال اسـت، بـعـید نیست که در آستانه قیامت آب دریاها چنان تحت فشار قرار گیرد که تجزیه شوند و تبدیل به یک پارچه آتش گردند.
بـعـد از ذکـر شـش تحول عظیم که از مقدمات رستاخیز است به نخستین طلیعه آن روز بـزرگ اشـاره کـرده، مـى فرماید: (و در آن هنگام که هرکس با همسان خودقرین گردد) (واذا النفوس زوجت ).
این سوره سخن از قیامت دارد و پاره ای از مقدمات و نشانه های آن را و پاره ای از آن چه در آن روز واقع می شود بیان نموده ،آ ن روز را چنین توصیف می کند که :
روزی است که در آن عمل انسان هر چه که باشد کشف می گردد، و سپس قرآن را توصیف می کندبا اینکه از القاآتی است که رسولی آسمانی که فرشته وحی است آن را بر رسول خدا (ص) القا کرده و از القاآت شیطانی نیست و رسول خدا (ص) هم دیوانه ای نیست که شیطان ها او را دست انداخته باشند .
چنین به نظر می رسد این سوره از سوره های قدیمی باشد که در اوایل بعثت نازل شده همچنان که درمتن سوره شاهدی بر این معنا دیده می شود و آن اینست که خدا یتعالی رسول گرامیش را از آن چه دشمنان در باره اش می گفتند، مثلا دیوانه اش می خواندندمنزه می دارد و معلوم است که اتهام ها مربوط به اوائل دعوت آن جناب است ،هم چنان که سوره « نون »که مشتمل بر تنزیه آنجناب است از این تهمت ها است در اوائل بعثت نازل شده ،پس این سوره بدون هیچ حرفی و تر دیدی در مکه نازل شده است.
تو را زندگی می نامم
I call you have the life
که عطرِ خداوندی با خود داری
That you have God"s perfume with you
و در ازلیّت نگاهت
And in eternity of your eye notice
شریان ِ ایجاد ، جریان گرفته است ...
The artery of creation is running
تو را عشق می نامم
I call you love
که حضورت آدمی را
That your presence leads the human
به فراموشی از خویش و خویشتن سوق می دهد
To forgetfulness of him and himself
به ناگهانی ترین لحظات پرستش و دگرگونی ...
And the most suddenly minutes of worship and changing ….
نامت را با لهجه ی باد صدا می زنم
I call your name with wind accent
و طنین اسمت را در گوش باران نجوا می کنم
And I whisper tingle of your name in the ear of the rain
تا یاس های جوان ، شکوفه هاشان را
To the young jasmines bud their blossom
به سمت نورانی حضورت بگسترند
Toward your bright presence
داغ های کبود ِ تو را به گریه می نشینم
I cry for your bruise scars
و هرچه شبنم را بر چشم ِ گل ها جاری می سازم
And I run all of the dews on the eyes of flowers
که پشت ِ درختان می شکند از سنگینی شنیدن ِ رنجهایت ...
That trunk of the trees break from hearing of passions …